
بخش اول
چکیده
در زمان پیامبر اکرم (ص) و حتی ابوبکر چیزی از اسرائیلیات در تفسیر، تاریخ و اصول اعتقادی مسلمانان مطرح نبود. از زمان خلیفه دوم کمکم افکار و اندیشههای بنی اسرائیلی در میان مسلمانان رسوخ کرد. احبار یهودی و راهبان مسیحی بعدها با حمایت جانی و مالی معاویه و خاندان بنیامیه، در ترویج اسرائیلیات نقش کلیدی داشتند.
اکنون فرقه وهابیت بهعنوان یک جریان دینی در برداشت از آیات صفات از آن بهرهبرداری کرده، خود را بر صراط حق و مخالفین را در گمراهی میبینند. در نوشتار حاضر با سنجش و مقایسه اندیشههای اعتقادی تورات و اندیشههای اعتقادی وهابیت در باب توحید صفاتی به این نتیجه رسیدیم که اعتقادات توحید صفاتی وهابیها نسخه جدیدی است، برگرفته شده از اعتقادات یهود.
واژگان کلیدی
اسرائیلیات، عرش، ید، کعبالاحبار، ابوهریره، صفات، نقد.
طرح مسئله
یکی از اصول بنیادین اسلام، اصل توحید است، که خود شامل توحید ذاتی، ربوبی، صفاتی و افعالی میشود. مسلمانان در توحید صفاتی با یکدیگر اختلافنظر دارند. به گونهای که بعضی با ارائه چهره انسانی از خداوند، برایش اعضا و جوارح قائل شدهاند. با توجه به اینکه در زمان پیامبر اکرم(ص) چنین اندیشههایی در میان مسلمانان مطرح نبود، این پرسش مطرح میشود که از چه زمانی این اعتقادات و اندیشهها در میان مسلمانان شکل گرفت؟ آیا ریشههای دروندینی دارد؟ یا عوامل بروندینی باعث بهوجود آمدن چنین اعتقاداتی شده است؟ مقاله حاضر به تحقیق درباره این مسئله میپردازد.
واژه اسرائیلیات
اسرائیلیات جمع اسرائیلیه است و در اینکه ریشه آن عربی، یا از واژگان وارداتی زبان عربی است، اختلافنظر است.؟ بعضی آن را واژهای عبری دانستهاند که بهمعنای «پیروزی بر خدا» است. (معرفت، 1379: 2 / 70) این کلمه مرکب از دو جزء است؛ واژه «اسراء» بهمعنای پیروزی و چیره شدن؛ و واژه «ئیل» بهمعنای قدرت تام و تمام. (همان: 71) بنابراین، «اسرائیل» یعنی چیره شده و پیروز آمده بر قدرت کامل یعنی خداوند تعالی. (همان) بنابر عقیده یهودیان، پس از پیروزی حضرت یعقوب در پیکار با خداوند، به وی لقب «اسرائیل» داده شد. (همان)نظر دیگر این است که: «اسرائیل» از نظر لغوی بهمعنای بنده و برگزیده خدا، (قرشی، 1371: 1 / 81) و هممعنای عبدالله است. (مغنیه، 1424: 1 / 90) بعضی هم احتمال دادهاند کلمه اسرائیل عبری نبوده بلکه عربی، و برگرفته از عبارت «سبحان الذی أسری بعبده» باشد. (خمینی، 1418: 5 / 523)
معنای اصطلاحی
اسرائیلیات دراصطلاح به روایتهای برگرفته شده از یهود و نصاری گفته میشود که در میان امتهای گذشته جاری بوده است؛ (ابنکثیر، 1412: 1 / 18؛ معین، 1363: 1 / 265) و بهجهت غلبه جانب یهودی این روایات بر جانب نصرانی آنها، اسم اسرائیلیات بر آن نهادهاند. (همان) غالب این داستانها خرافی و بیاساساند. (معین، 1363: 1 / 265)
عوامل ترویج فرهنگ بنی اسرائیل
از عوامل ترویج فرهنگ بنیاسرائیل میتوان به فعالیت گروهی از اهل کتاب و بعضی از مسلمانان در نقل روایات دروغ برگرفته از اسرائیلیات اشاره کرد.
الف) اهل کتاب
برخی از اهل کتاب ناچار اسلام آورده بودند و گوشت و پوست آنها آغشته به اعتقادات یهودی و مسیحی بود و اطلاعات زیادی از تورات و انجیل موجود داشتند؛ ازاینرو، مسلمانان بهدیده دانشمند و افراد با اطلاع به آنها نگاه میکردند و آنان نیز، در محافل و جمع مسلمانان از اسرائیلیات روایت میکردند. از مشهورترین آنها میتوان افراد ذیل را نام برد:
1. کعبالاحبار
اَحبار جمع «حَبر یا حِبر» بهمعنای دانشمند است. کعبالاحبار یعنی کعب دانشمندان (نووی، 1407: 3 / 206) بعضی وجه تسمیهاش را در اختیار داشتن کتابهای احبار (دانشمندان یهود) دانستهاند. (همان) در اینکه کعب چه زمانی مسلمان شد، اختلافنظر است. صحیحترین قول آن است که او در زمان عمر اسلام آورد (ابنحجر، بیتا: 13 / 282؛ ابوریه، بیتا: 147) و در سال 32 هجری، در دوران خلافت عثمان، در حِمص وفات یافت. (نووی، 1407: 3 / 206) او با صحابه پیامبر(ص) مینشست و از کتابهای اسرائیلیات برایشان روایت نقل میکرد. (ذهبی، 1413: 3 / 489) ابوهریره میگفت: «کانَ اَهلُ الکتاب یقرؤُونَ التوراة بالعبرانیة و یفسِّرونَهُ بالعربیةِ». (ابنحجر، بیتا: 13 / 282)
گروهی از سیرهنویسان نوشتهاند که علی(ع) درباره کعبالاحبار میگفت: او از دروغگویان است. (بحرانی، 1411: 1 / 25) همچنین از زراره روایت شده که گفت: شخصی بهنام عاصم بن عمر نزد امام باقر(ع) آمد و گفت: کعبالاحبار میگوید: «هر بامداد کعبه مقابل بیتالمقدس سجده میکند» امام باقر(ع) فرمود: نظر تو درباره سخن کعب چیست؟ او گفت: کعب راست گفته است. امام باقر(ع) فرمود: تو و کعب، هردو دروغ میگویید. (کلینی، 1365: 4 / 240) کعبالاحبار و امثال او از کسانیاند که حکایات و سخنانی را میان مسلمانان وارد کرده و آنها را فریب میدادند. (ابنحزم اندلسی، بیتا: 4 / 240)
2. تمیم داری
تمیم بن اوس داری از مسیحیان یمن بود. (ابوریه، بیتا: 181) در سال نهم هجری پس از جنگ تبوک با گروهی نزد پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد. (همان: 182) او در مدینه زندگی میکرد و پس از قتل عثمان به شام رفت. (همان) در دوران خلافت علی(ع) در سال چهلم هجری وفات کرد. (همان)، از کسانی بود که بهجای پیامبر(ص) پیشنماز میایستاد. (ابنعساکر، بیتا: 22 / 219) وی اولین کسی بود که داستانسرایی را آغاز کرد؛ از عمر اجازه گرفت تا برای مردم داستان بگوید؛ عمر به او اجاز داد تا ایستاده داستان بگوید. (ذهبی، 1413: 2 / 448) او در زمان عمر پیش از خطبههای نماز جمعه سخنرانی میکرد. (نمیری، بیتا: 1 / 11) در زمان عثمان جلسات سخنرانی تمیم در هر جمعه به سه جلسه افزایش یافت. (همان: 12)
3. وهب بن منبه
نژادش از فارس است که کسرا آنها را به یمن فرستاد. (زرکلی، بیتا: 8 / 125) آگاه به اساطیر گذشتگان، بهویژه اسرائیلیات بود. (همان) عمر بن عبدالعزیز قضاوت شهر یمن را به او سپرد. (همان) وهب میگفت: 92 کتاب آسمانی را گوش دادهام، هفتاد و دوتای آنها را در کنیسهها و بیست تا را از طریق مردم. (همان: 126) وی میگوید: در تمام آن کتابها دیدم که اگر کسی خواست و ارادهای را به خود نسبت دهد، کفر ورزیده است. (همان)
پدرانش بر دین مردم فارس (مجوس یا زرتشت) بودند. (همان) آنان با سکونت در میان مردم یمن ضمن فراگیری دین مسیح، با آداب و رسوم یهودی نیز، خو گرفتند. (ابوریه، بیتا: 150) وهب، زبان یونانی میدانست و از علم و دانش اهل کتاب اطلاعات زیادی داشت. (همان) او از مشهورترین مدرسان مدرسهای بود که کیسان بن طاووس در یمن بنیانگذاری کرده بود. (ثعالبی، 1418: 1 / 80) وهب در محرم سال 113 یا 114 هجری قمری در هشتادسالگی وفات یافت. (ابنحبان، 1393: 5 / 487)
بعضی هم سال وفات او را سال 110 هجری درج کردهاند. (همان) وی میگفت: سی کتاب آسمانی را که برای سی پیامبر نازل شده بود مطالعه کردم. (ذهبی، 1413: 4 / 545) از کتابهایی که به او نسبت داده شده: ذکر الملوک المتوجّه من حمیر و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم، قصص الانبیاء، قصص الاخیار، کتاب القدر و کتاب الاسرائیلیات است. (کحالة، بیتا: 13 / 174) وهب بن منبه مدعی بود تورات و انجیل تحریف نشده و تغییری در آن صورت نگرفته است و به همان صورتی که نازل شده باقی است. تغییر و تحریف در کتابهایی رخ داد که توسط احبار و راهبان نوشته شده است. و کتابهای نازلشده الهی مصون از تحویل و تحریفاند. (ابنکثیر، 1412: 1 / 384)
ب) مسلمانان
اگرچه در میان مسلمانان این حدیث پیامبر(ص) شایع بود: «لا تصدّقوا اهل الکتاب و لا تکذّبوا هم ...» اما مسلمانان در نقل کلام آنها خودداری نمیکردند. (همان: 1 / 19) و حتی بعضی از صحابه به وهب بن منبه، کعبالاحبار و عبدالله بن سلام پیوستند. (ابوریه، بیتا: 146 و 147)
1. ابوهریره
ابوهریره از صحابه پیامبر(ص) است. کنیهاش «ابوهریره»، و در نام وی اختلافنظر است. تا جایی که سی اسم برای او نقل کردهاند. (عسکری، 1371: 12) پس از فتح «خیبر» به مدینه آمد و تا وفات پیامبر(ص) ، سه سال صحبت آن حضرت را درک نموده است. (همان) کعبالاحبار در وصف ابوهریره میگوید: «ما رأیتُ احداً لم یقرأ التوراة اَعلمَ بما فیها مِن ابیهریره» (ذهبی، بیتا: 1 / 35) ندیدم کسی را که تورات نخوانده باشد، و آگاهتر از ابوهریره به محتوای آن باشد. وی میگفت: احادیثی از پیامبر(ص) روایت میکنم که اگر در زمان عمر میگفتم، سرم را میشکاند. (همان) ابوهریره میگفت: اگر تمام روایاتی را که در کیسه دارم برای شما نقل میکردم با پشگل مرا میزدید. (همان: 615) وی در 78 سالگی و به سال 59 هجری وفات کرد. (همان: 626)
نقدِ ابوهریره
امام علی(ع) میفرمود: «آگاه باشید که دروغگوترین انسان زنده نسبت به رسول خدا است» (ابن ابیالحدید، بیتا: 1 / 68) عایشه به احادیثی که ابوهریره از پیامبر(ص) روایت میکرد، اشکال میگرفت. (ذهبی، 1413: 2 / 604) ابوهریره اینگونه توجیه میکرد که زن بودن و سرمه کشیدن و آراستن برای پیامبر(ص) تو را به خود مشغول میکرد؛ درحالیکه چیزی نبود که من را از پیامبر(ص) باز دارد! (همان: 604) شخصی به عایشه گفت: ابوهریره از قول پیامبر(ص) روایت میکند که «بد فالی در سه چیز است: زن، خانه و اسب» عایشه از این روایت بسیار خشمگین شد.
و گفت: اهل جاهلیت چنین میگفتند. (ابنحنبل، بیتا الف: 6 / 150،240 و 246) عمر بن خطاب، ابوهریره را تازیانه میزد و به وی میگفت: «بسیار روایت نقل میکنی و سزاوار آن هستی که یکی از دروغگویان بر پیامبر(ص) باشی». (ابن ابیالحدید، بیتا: 4 / 67 و 68) سفیان ثوری از ابراهیم تیمی نقل کرده است که گفت: از ابوهریره حدیث قبول نکنید مگر احادیثی که درباره بهشت یا جهنم گفته باشد. (همان: 68)
از ابوحنیفه درباره خبری که از رسول خدا میرسد و با قیاس تعارض دارد پرسش شد. وی گفت: اگر راویان ثقه، آن خبر را نقل کرده باشند، به آن عمل میکنیم و رأی را کنار مینهیم. (همان: 68) از او پرسیدند، درباره روایات ابوبکر و عمر چه میگویی؟ گفت: روایات آن دو، تو را کفایت میکند. (همان) از روایات علی و عثمان پرسش شد، گفت: روایات آنها هم چنین است. سپس درباره روایات صحابه، گفت: چون عادل بودند روایات همه آنها به جز ابوهریره و انس بن مالک درست است. (همان) دیگر ایرادهایی که بر وی وارد کردهاند عبارتاند از:
یک. حدیث «وعاءین»؛ بخاری از ابوهریره روایت کرده است که گفت: از پیامبر(ص) دو ظرف حدیث حفظ کردم که یکی را در میان مردم پخش میکنم؛ اما درصورت پخش ظرف دوم، این گلو بریده میشود. (بخاری، بیتا: 1 / 38) چگونه ممکن است پیامبر(ص) احادیثی را از همه صحابه کتمان کرده باشد، و فقط به ابوهریره آنهم کسی که بعد از سال نهم هجری مسلمان شده گفته باشد!؟
دو. ابوهریره تدلیس میکرد (روایاتی را که از صحابه شنیده بود، به پیامبر(ص) نسبت میداد) مثلاً روایت: «مَن أدرک الصبحَ و هُوَ جُنُبٌ فَلا یصُمُّ» را از قول پیامبر روایت میکرد، و براساس آن فتوا میداد. (ابنحجر، 1415: 1 / 65 و 66) وقتی عایشه بر او اشکال گرفت که خود پیامبر(ص) چنین رفتار نمیکرد بلکه روزه را ادامه میداد؛ ابوهریره گفت: من از فضل بن عباس و اسامة بن زید شنیدهام. (همان)
سه. تهمت به مقام نبوت: ابوهریره میگوید: نماز برپا شد و صفوف آراسته گردید. رسول خدا در جایگاه نماز ایستاد؛ بعد یادش آمد که جنب است! به ما گفت: منتظر بمانید؛ سپس، غسل کرده، بازگشت. (بخاری، بیتا: 1 / 72 و 157) چگونه عقل قبول کند که پیامبر(ص) نسبتبه تطهیر خود غفلت داشته و در جایگاه نماز حاضر شده و بعد یادش آمده باشد که جنب است!؟
2. عبدالله بن عمروعاص
از صحابه پیامبر(ص) است. کنیهاش ابا محمد و به روایتی، عبدالرحمن بود. (ابناثیر، 1364: 3 / 233) قبل از اسلام اسمش «العاص» بود که و بعد از مسلمان شدن، پیامبر(ص) نام عبدالله بر او نهاد. (ذهبی، 1413: 3 / 79) وی زبان سُریانی را که زبان اصلی تورات است آموخته بود. (عسکری، 1371: 12 / 30، زرکلی، بیتا: 4 / 111) معاویه مدت کوتاهی ولایت کوفه را به او سپرد. (زرکلی، بیتا: 4 / 111)
او در جنگ یرموک دو خورجین، پر از کتابهای اهل کتاب بهدست آورد. (ابنکثیر، 1408: 1 / 25) عبدالله بن عمرو کتابهای یهود و نصاری را همواره مطالعه میکرد و توجه خاصی به آنها داشت. (ذهبی، 1413: 3 / 81) مجاهد میگوید: نزد عبدالله بن عمروعاص صحیفهای دیدم. پرسیدم این چیست؟ گفت: این صحیفه صادقه نام دارد. هرچه از پیامبر(ص) شنیدم در آن نوشتم؛ درحالیکه بین من و او هیچکس دیگری نبود. (ابنسعد، بیتا: 2 / 373) وی از قول پیامبر(ص) روایت کرده است که فرمود: «بلغُوا عنّی و لَو آیةً و حدّثُوا عن بنیاسرائیل و لا حرجَ». (ابنکثیر، 1408: 2 / 157)
بنیان گذاران فرقه وهابیت
1. احمدبن حلیم بن عبدالسلام بن خضر ابنتیمیه
وی در حرّان متولد شد و در کودکی بهسبب ظلم قوم تاتار همراه با پدر و خانوادهاش از حرّان به دمشق مهاجرت کرد. (سرکیس، 1410: 1 / 55) ابنقیم جوزی از شاگردان ابنتیمیه و از کسانی بود که با وی به زندان رفت. (کثیری، 1418: 302) هنگامیکه ابنتیمیه مرد، ابنقیم تنقیح، تبویب و شرح و توضیح آثار بهجایمانده از او را برعهده گرفت. (همان) دانشمندان روزگار ابنتیمیه، با مشاهده انکار ضروریات دین، از او بیزاری جسته، به گمراهی وی حکم دادند و توبه را بر او واجب دانستند. (خویی، 1395: 470) در مصر، قاهره، اسکندریه و دوبار هم در دمشق به زندان رفت و همانجا در بیستم ذیقعده 728 هجری وفات کرد. (کحاله، بیتا: 1 / 261)
2. محمد بن عبدالوهاب
عقاید و آرای ابنتیمیه، قرنها به بوته فراموشی سپرده شده بود تا اینکه در قرن دوازدهم هجری، محمد بن عبدالوهاب نجدی (1206 ـ 1115 ق) ظهور کرد و به ترویج عقاید او پرداخت. وی بیشاز هر چیزی بر همان آرایی که ابنتیمیه ابداع کرده بود، پای فشرد. و آنها را جزء عقاید و اصول مسلم مسلمانان مطرح کرد. اولین کسی که علیه محمد بن عبدالوهاب دست به نگارش زد، برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب بود که کتابهای: الصواعق الالهیة فی الرّد علی الوهابیة و فصل الخطاب فی الردّ علی محمد بن عبدالوهاب را نوشت. (رضوی، بیتا: 120)
سپس نقدهایی از ناحیه علمای مصر، هند، سوریه و عراق علیه او نوشته شد. (همان) کتاب فصل الخطاب وی، تأثیر چشمگیری در شناسایی مردم نسبتبه اعتقادات و شریعت وهابیت داشت و مورد پذیرش قرار گرفت. (همان) سلیمان بهلحاظ دانش، صداقت و مقبولیتی که در میان مردم داشت، گواه صادقی علیه برادرش بود. (نجدی حنبلی، بیتا: 120) استادش شیخ محمد بن سلیمان کردی او را چنین نصیحت میکرد:
من تو را سفارش به خدای تعالی میکنم که زبانت را از بدگویی مسلمانان بازداری. تو توجیهی نداری که به عامه مسلمانان نسبت کفر میدهی، درحالیکه تو خود را از مسلمانان جدا کشیده و مسیری غیر از مسیر آنان در پیش گرفتهای. (عبدالسلام: 1416: 76)
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم.
2. ابنابیالحدید، بیتا، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیجا، داراحیاء الکتب العربیة.
3. ابناثیر، 1364، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق احمد الزاوی ـ محمود محمد الطناحی، قم، مؤسسه اسماعیلیان.
4. بیتا، اسدالغابة، تهران، اسماعیلیان.
5. ابنتیمیه، بیتا الف، العقیدة الحمویة الکبری، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.
6. بیتا ب، رسالة العرشیة، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.
7. بیتا ج، رسالة الاکلیل، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.
8. بیتا د، شرح حدیث نزول، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.
9. بیتا ح، مجموع الفتاوی، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.
10. ابنحبان، محمد بن حبان بن احمد ابنحاتم، 1393 ق، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن، مؤسسة الکتب الثقافیة، الطبعة الاولی.
11. ابنحجر عسقلانی، 1404 ق، التهذیب التهذیب، دارالفکر، الطبعة الاولی.
12. 1415 ق، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیة.
13. بیتا، فتح الباری شرح الصحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفة للطباعة والنشر.
14. ابنحزم اندلسی، بیتا، المحلی، تحقیق محمد شاکر، بیروت، دارالفکر.
15. ابنحنبل، عبدالله بن احمد، بیتا الف، مسند، بیروت، دار صاد.
16. بیتا ب، کتاب السنة، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.
17. ابنخزیمه، 1408 ق، کتاب التوحید و اثبات صفات الرب، بیروت، دارالجیل.
18. ابنسعد، محمد، بیتا، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بیجا.
19. ابنعبدالوهاب، محمد، بیتا، دعاوی المناوثین، تهیه و تنظیم عبداللطیف عبدالعزیز بن محمد بن علی، بیجا.
20. ابنعجیبه، احمد بن محمد، 1419 ق، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، قاهره، ناشر دکتر حسن عباس زکی.
21. ابنعساکر، بیتا، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، دارالفکر.
22. ابنقیم جوزی، محمد بن ابیبکر، 1410 ق، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دار مکتبة الهلال.
23. ابنکثیر، 1408 ق، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
24. 1412 ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفة.
25. ابنمنظور، 1405 ق، لسان العرب، نشر أدب الحوزة، بیجا.
26. ابوریه، محمود، بیتا، اضواء علی السنة المحمدیة، دارالکتاب الاسلامی، بیجا.
27. احمد بن حنبل، بیتا، مسند احمد، بیروت، دارصادر.
28. اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف، 1420 ق، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر.
29. بحرانی، سیدهاشم، 1411 ق، حلیة الابرار فی احوال محمد و آله الاطهار، تحقیق شیخ غلامرضا مولانا البحرانی، بیجا، مؤسسة المعارف الاسلامیة.
30. بخاری، محمد بن اسماعیل، 1401 ق، صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، چاپ افست از چاپخانه عامره در استانبول.
31. ثعالبی، عبدالرحمن، 1418 ق، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء الثراث العربی.
32. جصاص، احمد بن علی، 1405ق، احکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
33. جوهری اسماعیل بن حماد، بیتا، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد بن عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین.
34. حاکم نیسابوری، محمد بن محمد، 1406 ق، المستدرک، تحقیق دکتر یوسف مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة.
35. حوالی، سفر بن عبدالرحمن، بیتا، شرح العقیدة الطحاویة، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیة.
36. خطیب، عبدالکریم، بیتا، التفسیر القرآنی للقرآن، بیجا.
37. خمینی، سیدمصطفی، 1418 ق، تفسیر القرآن الکریم، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
38. خویی، سید ابوالقاسم، 1395 ق، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالزهراء.
39. ذهبی، شمسالدین، 1413 ق، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب ارنؤوط، حسین اسد، بیروت، مؤسسة الرساله.
40. بیتا، تذکرة الحفاظ، حجاز، کتابخانه حرم مکه.
41. راغب اصفهانی، ابیالقاسم الحسن بن محمد، 1412ق، مفردات غریب القرآن، دمشق، بیروت، دار العلم الدار الشامیّه.
42. رضوی، سیدمرتضی، بیتا، آراء علماء السنة فی الوهابیة، بیجا.
43. زبیدی، محمدمرتضی، بیتا، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، مکتبة الحیاة.
44. زحیلی، وهبة بن مصطفی، 1418 ق، التفسیر المنیر فی العقیدة والشریعة والمنهج، بیروت، دمشق، دارالفکر المعاصر.
45. زرکلی، خیرالدین، بیتا، الاعلام قاموس تراجم، بیروت، دارالعلم للملایین، الطبعة الخامسة.
46. سرکیس، یوسف الیان، 1410 ق، معجم المطبوعات العربیة والمعربة، قم، مکتبة آیتالله مرعشی نجفی.
47. سمرقندی، نصر بن محمد بن احمد، بیتا، بحرالعلوم، بیجا.
48. سیدقطب، ابراهیم، بیتا، فی ظلال القرآن، قاهره، دارالشرق.
49. سیوطی، جلالالدین، 1404 ق، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی.
50. شوکانی، محد بن علی، 1414 ق، فتح القدیر، بیروت، دار ابنکثیر، دارالکلم الطیب.
51. صدوق (ابنبابویه)، محمد بن علی، 1361، معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین.
52. 1398 ق، التوحید، قم، جامعه مدرسین.
53. 1403 ق، خصال، قم، جامعه مدرسین.
54. طبری، محمد بن جریر، 1415 ق، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ضبط، توثیق و تخریج: صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر.
55. بیتا، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق نخبة العلماء الاجلاء، بیروت، مؤسسة الاعلمی.
56. طریحی، فخرالدین، 1408 ق، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه.
57. عاملی، سیدجعفرمرتضی، 1415 ق، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت، دارالهادی، الطبعة الرابعة.
58. عبدالقادر رازی، محمد بن ابوبکر، 1415 ق، مختارالصحاح، تحقیق احمد شمسالدین، بیروت، دارالکتب العلمیة.
59. عبداللطیف، عبدالعزیز بن محمد بن علی، بیتا، دعاوی المناوئین لدعوة شیخ محمد بن عبدالوهاب.
60. عثیمین، محمد بن صالح، بیتا، القول المفید علی کتاب التوحید، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.
61. تفسیر القرآن (سوره بقره و جزء عم را تفسیر کرده است)، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.
62. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، 1415 ق، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان.
63. عسکری، سیدمرتضی، 1371، نقش ائمه در احیای دین، ج 12، بیجا، مجمع علمی اسلامی.
64. عبدالسلام، عمر، 1416 ق، مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة، بیروت، دارالهدایة.
65. غنیمان، عبدالله بن محمد، شرح کتاب التوحید (صحیح بخاری، ج 1)، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.
66. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
67. فقیهی، علی بن حسین بن احمد، التعلیقات البازیة علی کتاب التوحید، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.
68. قاسمی، محمد جمالالدین، 1418 ق، محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیه.
69. قرشی، سیدعلیاکبر، 1371، قاموس القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
70. قرطبی، محمد بن احمد، 1364 ش، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو.
71. کتاب مقدس.
72. کثیری، سیدمحمد، 1418 ق، السلفیة بین اهل السنة و الامامیة، بیروت، الغدیر.
73. کحاله، عمررضا، بیتا، معجم المؤلفین و تراجم مصنفی الکتب العربیة، بیروت، مکتبة المثنی.
74. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365 ش، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
75. لهیمید، سلیمان بن محمد، بیتا، شرح کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب، عربستان سعودی، رفحاء.
76. مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
77. معرفت، محمدهادی، 1379، تفسیر و مفسران، قم، مؤسسه فرهنگی التمهید.
78. معین، محمد، 1363، فرهنگ معین، تهران، چاپخانه سپهر.
79. مغنیه، محمدجواد، 1424 ق، تفسیر کاشف، تهران، دارالکتاب الاسلامی.
80. مفید، بیتا، النکت الاعتقادیة، بیروت، دارالمفید.
81. ملا حویش آلغازی، عبدالقادر، 1382 ق، بیان المعانی، دمشق، مطبعة الترقی.
82. میرزا خسروانی، علیرضا، 1390 ق، تفسیر خسروی، تهران، اسلامیه.
83. نجدی حنبلی، سلیمان بن عبدالوهاب، بیتا، فصل الخطاب من کتاب الله و حدیث الرسول و کلام العلماء فی مذهب ابنعبدالوهاب، تحقیق انجمن دانشمندان، نسخه الکترونیکی، مکتبة مشکاة الاسلامیه.
84. نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد، 1421 ق، اعراب القرآن (نحاس)، بیروت، منشورات محمد علی بیضون، دارالکتب العلمیة.
85. نخجوانی، نعمت الله بن محمود، 1999 م، الفواتح الالهیة فی مفاتح الغیبیة، مصر، دارالرکابی للنشر.
86. نمیری، عمر بن شبه، بیتا، تاریخ المدینة المنورة، تحقیق فهیم محمد شلتوت، قم، دارالفکر.
87. نووی، 1407ق، صحیح مسلم به شرح النووی، بیروت، دارالکتاب العربی.
88. نیسابوری، مسلم بن حجاج، بیتا، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر.
89. نیشابوری، محمود بن ابوالحسن، 1415 ق، ایجاز البیان عن معانی القرآن، بیروت، دارالغرب الاسلامی.
90. نجدی حنبلی، سلیمان بن عبدالوهاب، بیتا، فصل الخطاب من کتاب الله وحدیث الرسول وکلام العلما فی مذهب ابن عبدالوهاب، تحقیق لجنة من العلما، بیجا.
منبع: فصلنامه اندیشه نوین

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
امام مهدی علیه السّلام فرمودند:
سجده شکر پس از هر نماز از بهترین و ضرورى ترین سنّتها است.
هر یک از شما باید عملى را انجام دهد که سبب نزدیکى به ما و جذب محبت ما گردد؛ و باید دورى کند از کردارى که ما نسبت به آن، ناخوشایند و خشمناک مى باشیم، پس چه بسا شخصى در لحظه اى توبه کند که دیگر به حال او سودى ندارد و نیز او را از عِقاب و عذاب الهى نجات نمى بخشد.
از فضائل تربت حضرت سیّدالشّهداء (علیه السّلام) آن است که چنانچه تسبیح تربت حضرت در دست گرفته شود، ثواب تسبیح و ذکر را دارد، گرچه دعائى هم خوانده نشود.
اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضى شماها براى همدیگر نبود، هرکس روى زمین بود هلاک مى گردید، مگر آن شیعیان خاصّى که گفتارشان با کردارشان یکى است.
هر که خواسته اى و حاجتى از پیشگاه خداوند متعال دارد بعد از نیمه شب جمعه غسل کند و جهت مناجات و راز و نیاز با خداوند، در جایگاه نمازش قرار گیرد.
به راستى كه علم ما بر اوضاع شما احاطه دارد و هيچ چيز از احوال شما بر ما پوشيده نيست و نسبت به لغزشهايى كه از شما سرمى زند شناخت داريم.
همانا خداوند متعال، اباء و امتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن که به اتمام و کمال برسد و باطل، نابود و مضمحل گردد.
همانا بهشت جایگاهى است که در آن آبستن شدن و زایمان براى زنان نخواهد بود، پس هرگاه مؤمنى آرزوى فرزند نماید، خداوند متعال بدون جریان حمل و زایمان، فرزند دلخواهش را به او مى دهد همان طورى که حضرت آدم(علیه السّلام) را آفرید.
عطسه، انسان را تا سه روز از مرگ نجات مى بخشد.
از خدا بترسید و تسلیم ما باشید، و امور خود را به ما واگذار کنید، چون وظیفه ما است که شما را بى نیاز و سیراب نمائیم همان طورى که ورود شما بر چشمه معرفت به وسیله ما مى باشد؛ و سعى نمائید به دنبال کشف آنچه از شما پنهان شده است، نباشید.
کسى با ما، در رابطه با مقام ولایت و امامت مشاجره و منازعه نمى کند مگر آن که ستمگر و معصیت کار باشد، همچنین کسى مدّعى ولایت و خلافت نمى شود مگر کسى که منکر و کافر باشد.
من آن کسى هستم که در آخر زمان با این شمشیر - ذوالفقار- ظهور و خروج مى کنم و زمین را پر از عدل و داد مى نمایم همان گونه که پر از ظلم و جور شده است.
از ما درباره ى این که فردى چیزى را براى ما وقف کرده، ولى خودش به آن محتاج شده است، پرسیده اى. حکم چنین فردى، این است که در آن چه براى ما وقف کرده، ولى تسلیم ما نکرده، مختار است و مى تواند وقف را به هم بزند؛ ولى آن چه را، به خاطر تسلیم، وقفش مسلّم شده است، دیگر نمى تواند برگرداند، خواه به آن احتیاج داشته یا نداشته باشد.
هركس در اجراي اوامر خداوندكوشا باشد، خدا نيز وی را در دستيابی به حاجتش ياري می كند.
دلهای ما ظرف اراده و مشیت خداست پس هرگاه او چیزی را اراده کند،ما نیز همان چیز را اراده می کنیم.
به درستی که دختر رسول خدا (فاطمه) برای من الگویی نیکوست.
ملعون است، ملعون است، آن كسى كه نماز مغربش را تأخير بيندازد تا زمانى كه آسمان پديدار شود.
ملعون است، ملعون است، كسى كه نماز صبحش را تأخير بيندازد تا زمانى كه ستارگان محو شوند.
با هيچ چيز مثل نماز، بينى شيطان به خاك ماليده نمى شود پس نماز را به پادار و بينى شيطان را به خاك بمال.
شیعیان ما هنگامی به فرجام نیک و زیبای خداوند می رسند که از گناهانی که نهی شده اند، احتراز نمایند.

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
اینکه در روایات ما وارد شده است که افضل اعمال امت، انتظار فرج است (۱) ، یعنى چه؟ مگرانتظارچیست؟ انتظار ظهور حضرت ولىّ اللَّه الاعظم (ارواحنافداه) ، مگر چه مضمون و چه معنایى در بطن خود دارد که اینقدر داراى فضیلت است؟ یک معناى انحرافى در باب انتظار بود که خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چندانى نیست. کسانى که مغرض و یا نادان بودند، اینطور به مردم یاد داده بودند که انتظار، یعنى اینکه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحى دست بکشید و منتظر بمانید، تا صاحب عصر و زمان، خودش بیاید و اوضاع را اصلاح کند و مفاسد را برطرف نماید!انقلاب، این منطق و معناى غلط و برداشت باطل را، یا کمرنگ کرد و یا از بین برد. پس بحمداللَّه این معنا، امروز در ذهن جامعهى ما نیست. اما معناى صحیح انتظار، داراى ابعادى است که توجه به این ابعاد، براى کسى که مىداند در فرهنگ اسلام و شیعه، چهقدر به انتظار اهمیت داده شده، بسیار جالب است.
یک بُعد، این است که انتظار به معناى قانع نشدن به وضع موجود است. «انتظار داریم»، یعنى هرچه خیر و عملِ خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیرکافى است و منتظریم، تا ظرفیت نیکىِ عالم پُر بشود. یک بُعد دیگر از ابعاد انتظار، دلگرمى مؤمنین نسبت به آینده است. انتظار مؤمن، یعنى اینکه تفکر الهى – این اندیشهى روشنى که وحى بر مردم عرضه کرده است – یک روز سراسر زندگى بشر را فرا خواهد گرفت. یک بُعد انتظار این است که منتظر، با شوق و امید حرکت بکند. انتظار، یعنى امید. انتظار، ابعاد گوناگون دیگرى هم دارد.
بیانات امام خامنه ای (مدظله العالی) ۱۳۶۹/۱۲/۱۱
۱ )کمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوقج۲ص۶۴۴
الخصال،صدوق،ج۲ص۶۲۰
المناقب،ابن شهر آشوب،ج۴ص۴۲۵
بحارالانوار،مجلسی،ج۵۰ص۳۱۷ح۱۴
کشفالغمة ، على بن عیسى اربلى ج ۲ ص ۲۰۷
بحارالأنوار ، علامه مجلسی ج ۷۵ ص ۲۰۸
أفضل أعمال أمتی انتظار الفرج من الله عز و جل ».
ترجمه:
رسول خدا(ص) فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج از خداوند بزرگ و بلند قدر است.

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
وقتى تأمّل مى کنیم مى بینیم همه ى قضایاى امام حسین ـ علیه السّلام ـ در یک روز واقع شد و وقتى مردم کوفه و بصره از قضیّه ى قتل آن حضرت ـ علیه السّلام ـ مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلاى آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ ، خدا مى داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّى که گویا باورشان نمى شد.
در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود. امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بیاید و او را حبس کرده اند. آیا حبسى از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى کند!
در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا مى داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غائب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در مصایب و گرفتارى شبیه قضیّه ىحسین بن على ـ علیه السّلام ـ به این مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصیم و شادى کنیم؟! “

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
شرح ماجرای خواندنی یک پینه دوز که امام زمان (عج) به سراغ او میرفت توسط مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی:
در زمان کودکی من، مرحوم والد ما با یکی از اولیاء خاصّ خدا ارتباط داشت. تشرّف آن ولیّ خدا به حضور امام زمان«صلوات الله علیه»، قابل انکار نبود. ایشان یک مغازة پـینه دوزی هم در بازار داشت.
حتّی ایشان میگفت: گاهی آقا شبهای جمعه یک دفعه می آیند، میفرمایند: بیا برویم کربلا زیارتی کنیم و برگردیم. با آقا میروم کربلا و بر میگردم. اینها خواب و قصّه و داستان نیست.
مرحوم والد ما میگفت: آقا تشریف میآورند پیش ایشان، نه این، خدمت آقا برود.
پدرم گفت که از او پرسیدم: فلانی! گفت: بله! گفتم: چه شده است که ایشان تشریف میآورند آنجا پیش تو؟!
گفت: اتّفاقاً خودم همین سؤال را از آقا پرسیدم که چطور شده که شما میآیید اینجا پیش من احوالم را میگیرید؟
ایشان به من فرمودند: برای خاطر اینکه در تو هیچ هوای نفس نیست. وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را میگیرند..
مگر کسی که حبّ دنیا، چه مالش و چه جاهش پیکرهاش را گرفته باشد، میتواند خدمت امام زمان«صلوات الله علیه»، برسد تا حضرت ایصال به مطلوب بفرمایند؟!…

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
امام مهدی علیه السّلام فرمودند:
حضرت زكريّا (عليه السلام) از خدا خواست تا نامهاى «پنج تن» را به او بياموزد، پس جبرئيل را بر او نازل كرد، و آموخت. پس از آن هنگامى كه نام محمد و على و فاطمه و حسن را ياد آور مى شد غم و اندوهش برطرف مى شد ولى هنگامى كه امام حسين را به ياد مى آورد گريه گلويش را مى فشرد و نفسهايش به شماره مى افتاد... .
ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم و شما را فراموش نمى كنيم، اگر جز اين بود گرفتاريها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مى كردند پس تقواى خداى بزرگ را پيشه خود سازيد.
آيا شنيديد كه خداوند بزرگ فرمود: اى كسانى كه ايمان آورديد از خدا و رسول و صاحبان فرمان برخود پيروى و فرمانبردارى كنيد، آيا مقصود اين نيست فرمانى كه تا روز قيامت پا برجاست؟
هنگامى كه پرچمى پنهان شد پرچم ديگرى پديدار گرديد، و زمانى كه ستاره اى غروب كرد ستاره، ديگرى طلوع كرد، زمانى كه خداوند امام عسكرى(عليه السلام) را قبض روح كرد. گمان كرديد كه واسطه و رابطه بين خدا و خلقش قطع شد ولى هرگز رابطه قطع نشد و تا قيامت قطع نخواهد شد و فرمان خدا غالب و پيروز خواهد شد اگر چه آنان دوست نداشته باشند.
مگر نمى دانند كه امامان آنان بعد از پيامبرشان يكى پس از ديگرى به طور منظم آمدند تا به فرمان خدا نوبت به امام پيشين يعنى امام حسن عسكرى (عليه السلام) رسيد كه به جاى پدرانش نشست تا به سوى حق و راه مستقيم رهنمون گردد.
آيا نمى بينيد كه خداوند براى شما منابع عقل را قرار داده كه به آن منابع پناه مى بريد و پرچمها و نشان هايى نصب كرده كه بواسطه آنها هدايت مى شويد و اين روش از زمان حضرت آدم شروع شد تا اينكه امام عسكرى (عليه السلام) كه درود خدا بر او باد آشكار شد.
پيشوايان كه درود خدا بر آنان باد از خدا درخواست مى كنند پس او پديد مى آورد و آنان از او مى خواهند و او روزى مى دهد، به خاطر اجابت درخواست آنان و احترام و بزرگداشت حق آنان.
خداوند بزرگ اجازه نداد و نخواست كه امامت پس از امام حسن و امام حسين عليهماالسلام در دو برادر جمع شود.
خداوند پس از پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله) كار امّت را به برادر و پسر عمو و وصىّ و وارث او على بن ابى طالب عليهماالسلام سپرد، سپس به جانشينان او از فرزندانش يكى پس از ديگرى واگذار كرد. و توسط آنان دين خود را زنده كرد و نور خود را به اتمام رسانيد.
...سپس خداوند حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) را به عنوان رحمت براى جهانیان بر انگیخت و نعمتش را به وسیله او تمام کرد و پیامبرانش را با او خاتمه بخشید و او را به سوى تمام مردم فرستاد.
خداوند بزرگ مخلوقات را بيهوده نيافريده و آنان را پوچ و بيهوده رها نكرده، بلكه آنان را با قدرت خود آفريد و براى آنان چشم و گوش و قلب و عقل قرار داد و سپس انبيائى كه بشارت دهنده و هشدار دهنده هستند به سوى آنان فرستاد كه آنان را به اطاعت از او فرمان مى دهند و از معصيت او نهى مى كنند و چيزهايى را كه در مورد پروردگارشان و دينشان نمى دانستند به آنان شناساندند.
هدف و قصد خویش را نسبت به محبّت و دوستى ما - اهل بیت عصمت و طهارت - بر مبناى عمل به سنّت و اجراء احکام الهى قرار دهید، پس همانا که موعظه ها و سفارشات لازم را نموده ام و خداوند متعال نسبت به همه ما و شما گواه مى باشد.
زمان ظهور مربوط به اراده خداوند متعال مى باشد و هرکس زمان آن را معیّن و معرّفى کند، دروغ گفته است.
چگونگى بهره گیرى و استفاده از من در دوران غیبت همانند انتفاع از خورشید است در آن موقعى که به وسیله ابرها از چشم افراد ناپدید شود.
بین خداوند و هیچ یک از بندگانش، خویشاوندى وجود ندارد - و براى هرکس به اندازه اعمال و نیّات او پاداش داده مى شود - هرکس مرا انکار نماید از (شیعیان و دوستان) ما نیست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح (علیه السّلام) خواهد بود.
و هنگامى که به ما اجازه سخن داده شود، حق آشکار وباطل ریشه کن و از شما دور خواهد شد، از خدا مى خواهم که این مهمّ را به نحو احسن و در حد کفایت و با ولایت ما انجام دهد.
آگاه و متوجه باشید که در هیچ حالتى، زمین خالى از حجّت خداوند نخواهد بود، یا به طور ظاهر و آشکار و یا به طور مخفى و پنهان.
فضیلت تعقیب دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب نسبت به بعد از نمازهاى مستحبّى همانند فضیلت نماز واجب بر نماز مستحبّ مى باشد.
براى هیچ کس جائز نیست که در اموال و چیزهاى دیگران تصرّف نماید مگر با اذن و اجازه صاحب و مالک آن.
خدا با ما است و نیازى به دیگران نداریم؛ و حقّ با ما است و هر که از ما روى گرداند باکى نداریم.

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
(بسم الله الرحمن الرحیم)
در نوشتار حاضر، ابتدا رابطه بعثت و مهدويت و حکومت عدل جهاني امام عصر(عج) در ضمن آيه اظهار (هو الذي ارسل رسوله بالهدي...) بحث و بررسي شده و سپس حلقه اتصال (غدير) ميان بعثت و مهدويت و رابطه آن با بعثت و حکومت جهاني امام مهدي در ضمن آيات شريفه وعد (وعد الله الذين آمنوا منکم...) و اکمال (اليوم اکملت لکم دينکم...) پژوهيده شده است. با روشن شدن زواياي مختلف بحث، نقش حساس و رابطه منطقي بعثت، غدير، مهدويت و حکومت جهاني تبيين شده است.
مقدمه
به نظر ميرسد دين اسلام از ميان اديان ديگر داراي سه مرحله اساسي، مرحله آغاز، مرحله کمال و مرحله پيروزي است. اولين مرحله با «بعثت» پيامبر اعظم(ص) شروع شد و در حدود 23سال طول کشيد. مرحله دوم نيز با «ولايت» حضرت علي(ع) شروع شده و تا ظهور حضرت حجت(عج) ادامه مييابد. بالاخره مرحله سوم با «ظهور امام عصر» آغاز ميشود و در دوران حکومت ايشان به پيروزي نهايي ميرسد. در قرآن آياتي وجود دارد که به هر سه مرحله اشاره دارد. ما در موضوع مقاله (بعثت، غدير، مهدويت و حکومت جهاني از ديدگاه اهلسنت) ميكوشيم آياتي را که با سه مرحله مذکور ارتباط دارد، يعني آيه اظهار و آيه وعد و بالاخره آيه ولايت را در اين عرصه بررسي كنيم.
بعثت و مهدويت و ارتباط ميان آنها
آيه اظهار
هوالذي أرسل رسوله بالهدي ودين الحقّ ليظهره علي الدّين كلّه ولو كره المشركون؛[1]
او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيينها چيره و غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
در آيه مذكور سه سؤال عمده است که بايد پاسخ داده شود. سؤال نخست: مرجع ضمير (هاء) در «ليظهره» به چه چيزي بر ميگردد؟ به پيامبر يا به دين حق؟[2] سؤال دوم: چيرگي به چه معناست؟ آيا به معناي تسلط يافتن به وسيله حجت و برهان است يا به وسيله غلبه و پيروزي؟[3] سؤال سوم: اين چيرگي به دست چه كسي و در چه زماني تحقق مييابد؟ آيا توسط حضرت عيسي(ع) در آخرالزمان يا به وسيله امام مهدي(ع) در آخرالزمان؟[4]
در پاسخ به سؤال نخست ميگوييم: احتمال دوم (برگشت ضمير به دين حق) به چندين وجه درست است.
وجه اول: ظهور و سياق آيه دلالت دارد كه ضمير (هاء) به «دين حق» باز ميگردد، زيرا در آيه قبل خداوند ميفرمايد: «مشركان ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، ولي خداوند جز اين نميخواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند.»[5] نوري كه كفار و مشركان ميخواهند آن را خاموش كنند، جز اسلام و دين حق چيزديگري نيست. مفسر بزرگ اهلسنت، محمدعلي الصابوري، نيز به اين نكته اشاره ميكند و ميگويد: «يطفئوا نورالله أراد به نور الاسلام... .[6] بنابراين، خداوند در آيه مورد بحث به آنها پاسخ ميدهد كه اسلام نه تنها از بين نميرود، بلكه بر همه اديان غالب ميآيد. خداوند به پيامبر و امت او مژده و بشارت ميدهد كه عاقبت، پيروزي و غلبه با آنهاست. پس به قرينه سياق، اتمام نور يعني چيرگي اسلام و همين غلبه و چيرگي باعث ميشود كه مشركان خشمگين باشند.
علاوه بر اين، در نزد خداوند دين اسلام مهم است كه پيامبر اكرم(ص) براي تبليغ و ترويج آن مبعوث به رسالت شدهاند. واقعيت اين است كه اسلام هدف پيامبراكرم(ص) است. لذا بايد در آيه مورد بحث چيرگي اسلام مطرح باشد.
وجه دوم: اكثر مفسران اهلسنت ضمير (هاء) را به دين حق و اسلام برگرداندهاند[7] و ما هم در صدد بيان نظر اكثر اهلسنت هستيم.
وجه سوم: وجود روايات و اقوال علماي اهلسنت[8] درباره آيه در حق حضرت مهدي(ع) است. در نتيجه بايد ضمير (هاء) را به دين حق برگردانيم، چرا كه توسط آن حضرت بر ساير اديان غلبه مييابد. بنابراين، اسلام است که بر ساير اديان مستولي ميشود.
درپاسخ به سؤال دوم ميگوييم: به نظر ميرسد اين چيرگي به وسيله غلبه و پيروزي باشد. فخر رازي اين مطلب را مطرح کرده و ميگويد:
بدان كه چيرگي بر ديگري، يا با حجت و برهان يا با فراواني و زيادي و يا با غلبه و پيروزي است، و چون بشارت الهي مربوط به آينده است نه حال، و از طرف ديگر، آشكار شدن اين دين با حجت و برهان در تمام زمانها معلوم است، بنابراين بايد چيرگي به معناي برتري اسلام با غلبه باشد.[9]
البته غلبه جزئي و مقطعي اسلام بر ديگر اديان در زمان پيامبر اكرم(ص) محقق شده و بهترين دليل بر آن، پرداخت جزيه از طرف پيروان اديان ديگر به مسلمانان است. اين بيانگر قدرت و شوكت اسلام در آن دوران است، ولي متأسفانه آنان كه ديروز به مسلمانان جزيه ميپرداختند، امروز حتي به مقدسات ما دست تجاوز دراز كرده و از هر سو ما را در محاصره و فشار گرفتهاند. اين در حالي است كه تلاشها و برنامه هاي تبليغي ديگر اديان، بسيار گسترده و فراگيرشده است. اگر براين باوريم كه قرآن كريم شايسته امروز و فرداهاست، چگونه ميتوانيم پيروزي اسلام را بر ديگر اديان با اوضاع كنوني، تطبيق دهيم؟ در حالي كه مسلمانان از هر سو در محاصره و حلقه تنگ نظامها، سياستهاي گوناگون و فشارهاي فزاينده قرار گرفتهاند، منتظر تحقق آن بشارت الهي هستند تا شوكت و عظمت اسلام بر جهان مستولي گردد.
در تفسير ابنجزي چنين آمده است: «و چيرگي آن يعني آن را بالاترين و نيرومندترين دينها قرار داد تا مشرق و مغرب را فراگيرد.»[10] اين همان روايتي است كه گروهي از مفسران از ابوهريره نقل كردهاند[11] (و در نظر اهلسنت معتبر است). در كتاب درالمنثور چنين آمده است: سعيدبن منصور و ابنالمنذر و بيهقي در كتاب سنن خود از جابر، درباره «ليظهره علي الدين كله» روايت كردهاند كه گفت: اين واقع نخواهد شد مگر اينكه فقط اسلام پيرواني داشته باشد نه يهودي و نه مسيحي.[12]
قرطبي ميگويد: سدي نيز گفته است: اين اظهار دين، به هنگام خروج مهدي(ع) است كه كسي نميماند جز اينكه پيرو اسلام شود.[13] در همين زمينه، مقدادبن اسود ميگويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود:
لايبقي علي ظهر الارض بيت مدر و لاوبر الاّ أدخله الله (عليهم) كلمة الاسلام، ]إمّا[ بعزٍّ عزيز و ]امّا [بذلّ ذليل، ]امّا [تعزّهم فيجعلهم من أهلها فيعزوا به، و اما يذلّهم فيدينون له؛[14]
در روي زمين هيچ خانه خشت و گلي و خيمه مويين نميماند مگر اينكه خداوند آيين اسلام را در آن خانه وارد ميكند يا با عزت و سربلندي يا با ذلت و خواري؛ يا اسلام را ميپذيرند و خداوند آنها را سربلند ميگرداند يا به ناچار در برابر اسلام سر تعظيم فرود ميآورند.
بنابراين، نتيجه ميگيريم اسلام با پيروزي و غلبه بر جهان مستولي ميگردد.
در پاسخ به سؤال سوم ميگوييم: با توجه به اقوال تابعين، احتمال دوم (چيرگي و غلبه به وسيله امام مهدي در آخرالزمان) درست به نظر ميرسد. قرطبي ميگويد: سدي گفته است: اين اظهار دين، به هنگام خروج مهدي است كه كسي نميماند جز اينكه پيرو اسلام شود.[15] سعيدبن جبير درباره آيه «ليظهره علي الدين كله ولوكره المشركون» ميگويد: ايشان مهدي از اولاد فاطمه است.[16]
در تفسير قرطبي چنين آمده است:
فروي أن جميع ملوك الدنيا كلها اربعة مؤمنان وكافران فالمؤمنان سليمان بن داود و اسكندر والكافران نمرود و بختنصر و سيملكها من هذه الامة خامس لقوله تعالي ليظهره علي الدين كله و هو المهدي؛[17]
روايت شده است كه پادشاهان دنيا چهار نفر بودند: دو نفر مؤمن و دو نفر كافر. آن دو مؤمن سليمانبن داود و اسكندر بودند و دو كافر نمرود و بختنصر بودند. به زودي پنجمي نيز از امت محمد(ص) به دليل آيه «ليظهره علي الدين کله» مالك اين دنيا ميشود و او مهدي است.
روايات بسياري در كتب حديثي اهلسنت وجود دارد مبني بر اينكه حضرت مهدي(ع) از فرزندان پيامبر(ص) است و در آخرالزمان زمين را پر از عدل و داد ميكند، کما اينكه قبل از او پر از ظلم و جور شده است.[18] علاوه بر اينها ميگوييم: امكان ندارد اين غلبه و پيروزي توسط حضرت عيسي(ع) باشد ـچنانكه برخي معتقدندـ زيرا ما اعتقاد داريم كه پيامبر اكرم(ص) آخرين نبي و افضل آنها و نيز مهيمن بر ساير انبياست. آيا معقول است كه حضرت عيسي(ع) بيايد و دين اسلام را کامل كند و به اتمام برساند و آن را بر ساير اديان غلبه بدهد، در حالي كه پيامبر اسلام آخرين نبي و افضل آنها باشد! ما ميگوييم و ادله هم آن را ثابت كردهاند كه اسلام توسط يكي از جانشينان پيامبر و از فرزندان ايشان ـ حضرت مهدي(ع)ـ بر ساير اديان غلبه مييابد و هيچ محذوري هم پيش نميآيد، زيرا جانشينان حافظ و كامل كننده اسلاماند؛ همان اسلامي كه پيامبر اكرم براي آن مبعوث شدند. ابنجوزي درباره نماز خواندن حضرت عيسي(ع) پشت سر حضرت مهدي(عج) ميگويد: اگر حضرت مهدي پشت سر حضرت عيسي(ع) نماز بخواند، به دو دليل جائز نيست: يكي اينكه نماز خواندن ايشان پشت سر حضرت عيسي(ع) او را از امامت خارج و مأموم و تابع خواهد کرد. دوم اينکه پيامبر(ص) فرمود: «لانبي بعدي» و همه شرايع بعد از پيامبر نسخ شده است. حال اگر مهدي(عج) پشت سر عيسي(ع) نماز بخواند، حديث مذكور مورد شبهه قرار ميگيرد.[19] همين استدلال نيز در اينجا مطرح است. بنابراين غلبه و پيروزي بر ساير اديان در آخرالزمان توسط فرزند پيامبراکرم(ص) حضرت مهدي(عج) و به کمک حضرت عيسي تحقق ميپذيرد.
نتيجهگيري
1. سنت خداوند و هدف نهايي بعثت بر اين قرار گرفته است که دين اسلام بر ديگر اديان غالب و چيره شود.
2. اين غلبه و چيرگي در زمان پيامبر(ص) و پس از آن تا به حال به طور کامل تحقق نيافته است.
3. اين چيرگي در آخرالزمان به دست امام عصر(عج) محقق خواهد شد.
* غدير و رابطه آن با بعثت و مهدويت
اسلام که آورنده آن پيامبر اکرم(ص) بوده است و به دست امام مهدي بر ساير اديان چيره ميشود، بايد به دليل آيه وعد (... وليمکّننّ لهم دينهم الّذي ارتضي لهم ...)[20] قبل از اين غلبه، کامل شده و به مقام رضايت خداوند رسيده باشد. حال سؤال اين است اين دين کي و در کجا کامل شد و به رضايت خداوند رسيد؟ با روشن شدن پاسخ اين سؤال، حلقه اتصال ميان بعثت و مهدويت و حکومت جهاني امام مهدي، جايگاه واقعي خود را باز مييابد و مثلث بعثت، غدير و حکومت جهاني امام مهدي معيّن و کامل ميشود. براي اينکه اين مطلب روشن شود، اندكي در مورد آيه وعد و سپس در مورد آيه اکمال بحث خواهيم کرد.
آيه وعد
وعد اللّه الّذين آمنوا منکم وعملوا الصّالحات ليستخلفنّهم في الأرض کما استخلف الّذين من قبلهم وليمکّننّ لهم دينهم الّذي ارتضي لهم وليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني لايشرکون بي شيئاً ومن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون؛[21]
خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند وعده ميدهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد، همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد؛ و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل ميكند، آنچنان كه تنها مرا ميپرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت. كساني كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقاناند.
در اين آيه خداوند مردم (امت پيامبر) را مورد خطاب قرار داده است و كساني را که ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند (الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات) و نيز تنها او را ميپرستند و چيزي را شريك او قرار نميدهند (يعبدونني لايشرکون بي شيئا) [22] به سه چيز مژده ميدهد.
خلافت روي زمين
اولين مژدهاي که به آنها ميدهد اين است که «ليستخلفنّهم في الأرض»؛ قطعاً آنان را خليفه و حكمران روي زمين خواهد كرد، همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد. در اين زمينه ثوبان از پيامبر اکرم(ص) چنين نقل ميکند: پيامبراكرم(ص) فرمودند: خداوند زمين را يكجا براي من جمع كرد و من مشرق و مغرب آن را ديدم و ديدم كه امت در آينده نزديک مالك آن ميشود.[23]
آلوسي در مورد اين مينويسد:
اگر بگوييم همه اينها (غلبه اسلام و مسلمانان) به دست مؤمنان در حوزه و در دوران (حكومت) مهدي(ع) و هنگام نزول عيسي(ع) تحقق ميپذيرد، پس نيازي نيست به چيزهايي كه قبلاً ذكر كرديم.[24]
طبري ميگويد: ليورثنهم الله أرض المشركين من العرب والعجم، فيجعلهم ملوكها وساستها.[25] در خصوص الارض نيز معظم مفسران اهلسنت ميگويند: الارض بر عموميت زمين دلالت دارد و نميتوان آن را به زمين مکه يا مدينه محدود دانست.[26] با توجه به اين ويژگي دو مطلب زير به دست ميآيد:
1. اين خلافت جهاني خواهد بود و به منطقهاي اختصاص نخواهد داشت.
2. بديهي است که چنين خلافت و حکومتي تا به حال به وجود نيامده است.
تمکين دين مرضي
دومين مژدهاي که به آنها ميدهد اين است که ...وليمکّننّ لهم دينهم الّذي ارتضي لهم...؛ دين و آييني را که براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت.
در خصوص ماهيت اين دين ميان مفسران اختلافي وجود ندارد و همگي اتفاق دارند که دين مرضي به دليل آيه ...اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الإسلام دينًا...[27] همان اسلام است که ثابت و مستقر شده و بر ساير اديان غلبه مييابد.[28] با توجه به اين ويژگي چندين مطلب به دست ميآيد.
1. با توجه به اينکه اسلام در اواخر عمر شريف پيامبر(ص) کامل شد و به حد رضايت پروردگار رسيد، چون همه مفسران اتفاقنظر دارند که سوره مائده از آخرين سورههايي است که بر پيامبر(ص) نازل شده است، برخي شأن نزولهايي[29] که براي آيه ذکر شدهاند از اعتبار ساقط ميشوند.
2. با توجه به ويژگي ثبات و استقرار و نيز گستردگي اسلام و غلبه آن بر ساير اديان، برخي احتمالات از قبيل جزئي، محدود و مقطعي دانستن اين خلافت، باطل ميشود.
3. غلبه اسلام بر ساير اديان صرفاً به معناي فتح ممالک و جزيه دادن پيروان ديگر مذاهب به مسلمانان نيست تا برخي بگويند اين فتوحات و پرداخت جزيه تا حدودي در زمان پيامبر اکرم(ص) و خلفا به دست آمده، بلکه به اين معناست که تنها اسلام پيرواني داشته باشد و بس. (اين بحث در ضمن تفسير آيه اظهار گذشت.)
4. غلبه اسلام بر ساير اديان به دليل آيه «ليظهره علي الدين كله ولوكره المشركون[30] و به اعتقاد فريقين، در دوران امام مهدي(عج) محقق خواهد شد.
رفع خوف و ايجاد امنيت
سومين مژدهاي که خداوند به مؤمنان ميدهد اين است که ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل ميکند: ...وليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً.... با توجه به ويژگي تمکين (ثبات و استقرار و نيز گستردگي اسلام و غلبه آن بر ساير اديان) شأن نزولي که از سوي برخي براي آيه ذکر شده است که امنيت مورد نظر در آيه در زمان خلفاي چهارگانه متحقق شده است،[31] شأن نزول درستي نخواهد بود. علاوه بر اين، در زمان هيچ کدام از اين خلفا امنيت وجود نداشته است. در زمان امام صادق(ع) گويا برخي از عامه نيز گمان ميکردند که آيه در مورد خلفا اربعه است. لذا فضل در خصوص اين مطلب از امام جعفر صادق(ع) سؤال کرد و ايشان در جواب به وي فرمودند:
...متي كان الدين الذي إرتضاه الله ورسوله متمكناً بإنتشار الأمر في الامة وذهاب الخوف من قلوبها وإرتفاع الشك من صدورها في عهد واحد من هؤلاء وفي عهد علي عليه السلام مع إرتداد المسلمين والفتن التي كانت تثور في أيامهم والحروب التي كانت تنشب بين الكفار وبينهم؛[32]
...چه زماني دين مرضي خدا و رسول تثبيت شده است و امر آن انتشار يافته و خوف و شک از قلوب وسينههاي مردم در عهد يکي از آن سه خليفه و در عهد علي(ع) با ارتداد مردم بيرون رفته است؟ چه فتنههايي که در ايام آنها برانگيخته شد و چه جنگهايي به آنها نسبت داده شده است که بين آنان وکفار واقع شد.
آيا با توجه اين اختلافها و جنگها ميتوان گفت: امنيت مورد نظر آيه در زمان صحابه متحقق شده بود؟
نتيجهگيري
1. مورد خطاب در آيه عموم مسلماناناند و به کساني که ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند و تنها او را ميپرستند و چيزي را شريك او قرار نميدهند، سه چيز ـخلافت روي زمين، تمکين دين مرضي و رفع خوف و امنيت کاملـ مژده داده شده است.
2. اسلام در اواخر عمر شريف پيامبر به حد رضايت پروردگار رسيد بنابراين، برخي از شأن نزولها که مصداق آيه را قبل از آن ميداند مردود است.
3. با توجه به ويژگي ثبات و استقرار و نيز گستردگي اسلام و غلبه آن بر ساير اديان، برخي احتمالات از قبيل محدود و مقطعي دانستن اين خلافت، باطل ميشود.
4. غلبه اسلام بر ساير اديان به اين معناست که فقط اسلام پيرواني داشته باشد و بس.
5. غلبه اسلام بر ساير اديان، به اعتقاد فريقين، در زمان حکومت حضرت حجت متحقق خواهد شد.
6. قبل از غلبه و چيرگي، اسلام بايد کامل شده و به حد رضايت خداوند رسيده باشد.
آيه اکمال
...اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الإسلام دينًا...؛
امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام گرداندم و اسلام را به عنوان دين براي شما برگزيدم.
پس از روشن شدن اين مطلب که اسلام پيش از غلبه و چيرگي بايد در مرحله قبل کامل شده و به حد رضايت خداوند رسيده باشد، نوبت به اين سؤال ميرسد که اسلام کي و کجا کامل شد و به حد رضايت خداوند رسيد. پس از روشن شدن اين مطلب، به حلقه مفقوده و اتصال (غدير) بين بعثت و مهدويت خواهيم رسيد.
در پاسخ به سؤال مذکور ميگوييم: به اعتقاد بزرگان اهلسنت، اسلام در غدير به وسيله اعلان ولايت حضرت امير، علي(ع)، کامل شد و به حد رضايت خداوند رسيد.
ابنمردويه(م410ق)، چندين روايت از ابوسعيد خدري، ابوهريره و مجاهد ميآورد كه آيه اکمال در غدير در شأن حضرت اميرالمؤمنين(ع) نازل شده است. [33] حاکم حسکاني(مقرن5) پنج روايت از ابوهريره، ابوسعيد خدري و ابنعباس ذکر ميکند که آيه اکمال در غدير درباره ولايت حضرت علي(ع) نازل گرديده است. [34]
سيوطي(م611ق) از ابنمردويه و ابنعساکر روايت آورده که ابوسعيد خدري گفته است: آيه اکمال در غدير بعد از انتصاب علي(ع) به ولايت و خلافت نازل شده است. وي همچنين از ابوهريره نقل ميکند که آيه در غدير خم در روز هجده ذيالحجه نازل شده است.[35] ابنکثير(م744ق) و جمالالدين قاسمي(م944ق) رواياتي را از ابنمردويه از طريق هارون عبدي و ابوهريره آوردهاند و ميگويند: آيه اکمال در غدير نازل شده است.[36]
سبط ابنجوزي که معتقد است آيه اکمال دو بار نازل شده است، يک بار در عرفه و بار ديگر در غدير، ميگويد: آيه در هر دو مرتبط به ولايت امام علي(ع) است.[37] قندوزي حنفي(م1294ق) در ينابيع المودة آورده است: بعد اينکه پيامبر اعظم(ص)، حضرت علي(ع) را در غدير خم به ولايت منصوب کردند، آيه اکمال نازل شد.[38]
با توجه به اقوال بزرگان اهلسنت مبني بر اينکه آيه درباره ولايت امام علي(ع) در غدير نازل شده است، روشن ميشود که اسلام در غدير با نصب امام علي(ع) به ولايت کامل شد و به رضايت خداوند رسيد. بنابراين، پاسخ سؤال مذكور مشخص ميگردد و حلقه اتصال بين بعثت و مهدويت نيز معيّن ميشود و به اين ترتيب، مثلث بعثت، غدير و مهدويت و حکومت جهاني کامل ميشود.
نتيجه گيري نهايي
پيامبراکرم(ص) اسلام را آورد و 23سال به تبليغ آن پرداخت. اسلام در اواخر عمر شريف پيامبر به وسيله اعلان ولايت حضرت علي(ع) (پس از تعيين جانشين براي پيامبر(ص)) کامل شد و به حد رضايت پروردگار رسيد و در آخرالزمان به وسيله مهدي فاطمه(ع) بر همه اديان غالب و چيره ميگردد.

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
امام مهدی علیه السّلام فرمودند:
امام مهدى(عليه السلام) در زيارت ناحيه مقدّسه خطاب به امام حسین(علیه السّلام) می گویند: هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشک، خون مى گريم .
كسى كه در آن مسجد نماز بخواند، همانند اين است كه در خانه عتيق (يعنى كعبه) نماز خوانده است.
من مايه امنيت زمينيان هستم، همان طور كه ستارگان موجب امنيت آسمانيانند.
من باقيمانده از آدم و ذخيره نوح و برگزيده از ابراهيم و خلاصه محمد[كه درود خدا بر آنان باد]مى باشم.
به خدا پناه مى برم از كورى بعد از روشنايى و روشن بينى و از گمراهى بعد از هدايت، و از چيزهايى كه موجب نابودى اعمال مى شود و به او پناه مى برم از آزمايشهاى هلاك كننده. زيرا خداوند متعال فرمايد: آيا مردم تصور مى كنند همين كه گفتند ايمان آورديم رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟
به خدا قسم صاحب الامر هرسال در مراسم حج حضور پيدا مى كند و مردم را مى بيند و آنان را مى شناسد ولى مردم او را مى بينند ولى او را نمى شناسند.
حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است و همتايى ندارد. ستايش به خاطر احسانش به ما و نيكى او بر ما، خداوند بزرگ و با عظمت براى حق جز پايدارى و كمال چيزى نمى پسندد و براى باطل نيز جز نابودى چيزى مقدر نكرده است.
اما كسانى كه اموال ما را در دست گرفته اند، پس هر كس چيزى از آن را مباح شمارد و بخورد همانا آتش خورده است.
كسى كه از اموال ما چيزى بخورد همانند اين است كه آتش را مى خورد و به زودى به جهنم خواهد رسيد.
اما آنچه در مورد کسى پرسیدى که اموال ما در دست اوست و حلال مى شمارد یا بدون دستور ما در آن تصرف کند همان گونه که در مال خود تصرف مى کند، بدان کسى که چنین کند، ملعون است و ما روز قیامت دشمنان او خواهیم بود.
لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم جهان برکسى باد که درهمى از اموال ما را حلال بداند.(منظور حضرت از اموال ما، سهم امام است که باید کسی که خمس برای او واجب است بپردازد و اگر نپردازد، شامل این لعنت میشود.)
اما آنچه را که به ما رساندى مورد قبول نیست مگر آنچه پاک و پاکیزه باشد و دستمزد آوازخوان حرام است.
اما اموال شما ما آنها را فقط براى اين مى پذيريم كه شما پاكيزه شويد، پس هر كس بخواهد ـ كه پاك شود ـ برساند و هر كس مايل است قطع كند، پس آنچه خدا به ما عطا فرموده است بهتر و برتر است از آنچه به شما داده است.
درهاى سئوال از چيزهايى را كه براى شما مفيد نيست ببنديد و خود را در مورد دانستن چيزهاى غيرلازم به زحمت نيندازيد، و درمورد تعجيل فرج زياد دعا كنيد زيرا كه موجب فرج خواهدشد.
اگر دلهاى شيعيان ما ـ كه خداوند آنان را براى اطاعت خودش موفق كند ـ در وفا كردن به پيمانشان يكى بود هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تأخير نمى افتاد، بلكه سعادت ديدار با ما همراه با شناخت و صداقت براى آنان زود به دست مى آمد، چيزى جز كارهاى ناشايست آنان ما را از ايشان محبوس نمى سازد.
اما در مورد علّت غيبت، خداوند متعال مى فرمايد: اى ايمان آورندگان از چيزهايى كه اگر روشن شود بدتان مى آيد سئوال نكنيد. زيرا هيچ يك از پدران من نبودند جز اين كه تعهدى نسبت به طاغى زمان خود داشتند ولى زمانى كه من خروج كنم هيچ تعهدى نسبت به هيچ يك از طاغوت ها ندارم (يعنى در برابر هيچ كس وظيفه تقيه ندارم).
غيبت دوم به وقوع پيوست، پس ظهورى نخواهد بود مگر بعد از اذن خدا و آن بعد از مدت طولانى و قساوت دلها و پُر شدن زمين از ظلم و ستم خواهد بود .
امّا در رخدادهايى كه پيش مى آيد به راويان احاديث ما مراجعه كنيد، كه آنان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنانم.
بايد بدانيد كه حق در ميان ما و با ماست، كسى غير از ما چنين چيزى نمى گويد مگر دروغ گوى افتراء زننده و كسى جز ما چنين ادعايى نمى كند مگر گمراه، گمراه شده.
او نورى فروزان و ماهى درخشان بود که خداوند بزرگ آنچه را نزد خود بود، براى او برگزید، پس او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال کرد تا رحلت فرمود.

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت
تفاوت های جنگ نرم و جنگ سخت
1. حوزه تهدید نرم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، در حالی که حوز ه تهدید سخت امنیتی و نظامی میباشد.
2. تهدیدهای نرم پیچده و محصول پردازش ذهنی نخبگان و بنابراین اندازه گیری آن مشكل است، در حالی که تهدیدهای سخت؛ عینی، واقعی و محسوس است و می توان آن را با ارائه برخی از معیارها انداز هگیری کرد.
3. روش اعمال تهدیدهای سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالی که در نرم ، از روش القاء و اقناع بهره گیری می شود. و تصرف و اشغال سرزمین است در حالی که در تهدید نرم ، هدف تاثیرگذاری بر انتخابها، فرآیند تصمیم گیری و الگوهای رفتاری حریف و در نهایت سلب هویت های فرهنگی است.
4. مفهوم امنیت در رویكردهای نرم شامل امنیت ارزش ها و هویت های اجتماعی میشود، در حالی که این مفهوم در رویكردهای سخت به معنای نبود تهدید خارجی تلقی میگردد.
5. تهدیدهای سخت، محسوس و همراه با واکنش برانگیختن است، در حالی که تهدیدهای نرم به دلیل ماهیت غیر عینی و محسوس آن، اغلب فاقد عكس العمل است.
6. مرجع امنیت در حوزه تهدیدهای سخت، به طور عمده دولت ها هستند، در حالی که مرجع امنیت در تهدیدهای نرم محیط فروملی و فراملی (هویت های فروملی و جهانی) است.
7. کاربرد تهدید سخت در رویكرد امنیتی جدید عمدتاً مترادف با فروپاشی نظام های سیاسی ، امنیتی مخالف یا معارض است، در حالی که کاربرد تهدید نرم در رویكردهای امنیتی جدید علیه نظام های سیاسی مخالف یا معارض، مترادف با فرهنگسازی و نهادسازی در چارچوب اندیشه و الگوهای رفتاری نظام های لیبرال و دموکراسی تلقی می شود. جنگ نرم نیز همانند جنگ سخت اهداف مختلفی دارد و قاعدتا هدف غایی هر دو آنها تغییر کامل نظام سیاسی یك آشور است آه البته با اهداف محدودتر هم انجام می گیرد. در حقیقت جنگ نرم و جنگ سخت یك هدف را دنبال می آنند و این وجه مشترك آنهاست، در هر صورت هدف اصلی این جنگ، اعمال فشار برای ایجاد تغییر در اصول و رفتار یك نظام و یا به طور خاص تغییر خود نظام است.

بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين
کلمات کلیدی :
جبهه فرهنگی مردمی البرز, هیئت محبین المهدی (عج) منطقه چهارصددستگاه کرج, تشکل مردم نهاد جوانان کرانه نور هدایت, باشگاه فوتسال انصار ولایت